اهرم رنج و لذت

اهرم رنج و لذت و نحوه استفاده از آن

در مقاله قبل، از سری مقالات توسعه فردی، به سراغ چگونگی انجام مدیتیشن رفتیم.در این مقاله قصد داریم به بررسی تاثیر اهرم رنج و لذت بپردازیم، حال سوال این است آیا تا به حال عبارت اهرم رنج و لذت را شنیده اید؟ در این مقاله نکاتی مطرح می شود که به جرات می توانم بگویم یادگیری و عمل به این آموزه ها برای همیشه زندگی شما را تغییر می دهد. پس از شما خواهش می کنم این مقاله را با دقت مطالعه کنید و چند بار آن را مرور کنید و به تمام تمرین های آن عمل کنید. اگر شما تاکنون مقالات و کتاب های زیادی در زمینه رشد شخصی خوانده اید اما هنوز از خود می پرسید:

– پس چرا به قوانین کتاب عمل نکردم؟ می دانستم به آنچه نوشته است نیاز دارم، اما چرا شروع نکردم؟

– می دانم برای پیشرفتم باید آن مهارت را یاد بگیرم، ولی چرا مدام یادگیری را به تعویق می اندازم؟

– می دانم برای افزایش درآمدم باید آن کسب و کار را راه اندازی کنم، ولی چرا شروع نمی کنم؟

– چه چیزی مانع حرکت من است؟

اگر این چنین سوالاتی ذهن شما را مشغول کرده است، به شما توصیه می کنم مقاله اهرم رنج و لذت و نحوه استفاده از آن را با دقت بخوانید. چرا که مخصوص شماست و به سوالات تان پاسخ خواهد داد. عناوینی که در این مقاله مشاهده خواهیم کرد:

  • قانون فرار از رنج و اشتیاق به خوشی
  • همه چیز زیر سرِ مسیرهای عصبی در مغزتان است!
  • مسیرهای عصبی جدیدی ایجاد کنید!
  • تمرین اهرم رنج و لذت

 

قانون فرار از رنج و اشتیاق به خوشی

رفتار آدمی تحت کنترل دو نیرو است، فرار از ناراحتی و اشتیاق رسیدن به خوشی. این دو نیرو زندگی شما را کنترل می کنند. گاهی شما را به جلو می رانند و گاهی مانع حرکتتان می شوند. همواره به یاد داشته باشید هر کاری که در زندگی انجام می دهید، در جهت دوری جستن از ناراحتی و یا به دست آوردن خوشی است.

یک سوال اساسی:

تاکنون احساس بی حسی کرده اید؟ آیا می دانید منظورم از بی حسی چیست؟

بی حسی یعنی کاری نکردن. یعنی اینکه بدانیم باید کاری انجام دهیم، اما آن را شروع نمی کنیم و یا ادامه اش نمی دهیم. خیلی اوقات موقع شروع به انجام کاری از این اصطلاح استفاده می کنیم: امروز حسش نیست! این احساس در شما رخنه می کند، بزرگ می شود و در نهایت، کنترل زندگی شما را بر عهده می گیرد.

بیایید ببینیم چرا اینگونه متوقف می شویم و چرا بی حس می شویم. پاسخ به این سوال را می توان با توجه به همان قانون فرار از رنج و اشتیاق به خوشی داد. اگر کاری نمی کنید، دلیلش این است که تصور می کنید شروع کار، ناخوشایندتر از انجام ندادن آن است. به عبارتی معتقدیم که با بیکار نشستن، درد و رنج کمتری به سراغمان می آید. شاید بگویید: نه، من می دانم اگر این کار را انجام دهم از خوشی حاصل از موفقیت در آن بسیار بهره مند می شوم.

بله، حتما. اما در ناخودآگاه شما ثبت شده است: برای اینکه کاری را انجام دهید، باید ناراحتی زیادی را متحمل شوید و اکنون این ناراحتی برای شما بسیار ملموس تر است، در حالی که شاید خوشی حاصل از موفقیت بسیار دور از دسترس باشد. این طور نیست؟ در خلوت، حرف های من را بررسی کنید و ببینید آیا شما همین احساس را دارید یا نه.

حال بیایید مثالی بزنیم:

شاید شما هم مانند بسیاری از افراد تصمیم گرفته باشید که رژیم بگیرید و از اضافه وزن خود برای همیشه خلاص شوید. اما واقعا پیروی از رژیم لاغری تا چه حد می تواند مفید باشد؟ به ندرت کسی قادر است با رژیم لاغری برای طولانی مدت به تناسب اندام برسد. مطالعات نشان داده است بیش از 95 درصد از کسانی که با رژیم لاغری اقدام به کاهش وزن کرده اند، بعد از دو سال، نه تنها وزن از دست رفته را باز می یابند، بلکه چاق تر از قبل هم می شوند. چرا؟ زیرا تلاش برای به دست آوردن ناراحتی و ناخوشی به ندرت با موفقیت همراه خواهد بود.

در واقع میل به خوشی و فرار از ناراحتی، مکانیزم طبیعی مغز است. هرگاه بخواهید کاری را انجام دهید که معتقد هستید ناراحتی و رنج به دنبال دارد، مغز سردرگم می شود و نمی تواند به شما کمک کند و تنها چیزی که از این تلاش برای شما باقی می ماند احساس ناامیدی است.

خوب بیایید برای روشن شدن بیشتر موضوع، چند مثال را مطرح کنیم. در بعضی از مواقع میل به لذت و خوشی، بر نیاز به اجتناب از ناراحتی غالب است، مانند مثال زیر:

شما خوردن شکلات را دوست دارید و از خوردن آن لذت می برید، بنابراین در مغز شما ارتباط عمیقی بین خوردن شکلات و احساس لذت است. حتما می گویید: بله، اما چاقی ناشی از خوردن زیاد هم بسیار ناخوشایند است.

حتما، ولی اکنون لذت خوردن شکلات را با تمام وجود حس می کنید، در حالی که حس ناخوشایند چاقی بسیار کمرنگ تر است.

ولی در اکثر مواقع نیاز به اجتناب از ناراحتی، بسیار قوی تر از میل به خوشی است. مانند مثال زیر:

فرض کنید شما به یکی از همکارانتان بسیار علاقه مند هستید و دوست دارید با او ارتباط برقرار کنید یا به خواستگاریش بروید، اما نمی توانید. چرا؟ در ذهن شما رفتن پیش همکارتان و درخواست ملاقات از او، به معنای ناراحتی است. شما به خود می گویید: خداوندا! اگر می توانستم قدم به جلو بگذارم، چقدر از دوستی با او خوشحال می شدم. اما صدایی از درونتان فریاد می زند: شاید قبول نکند، شاید علاقه ای به تو نداشته باشد.

انتخاب کدام راه برای شما ساده تر است؟ لذت ناشی از دوستی یا ناراحتی ناشی از رد پیشنهادتان؟

به راحتی می توانم پاسخ شما را حدس بزنم: فرار از ناراحتی! تحقیقات در مورد رفتارهای بشری نشان می دهد اکثر مردم تقریبا هر کاری را به دلیل اجتناب از ناراحتی انجام می دهند.

 قانون فرار از رنج و اشتیاق به خوشی

همه چیز زیر سرِ مسیرهای عصبی در مغزتان است!

آنچه ما را در مسیر زندگی به جلو می برد یا به عقب می کشد، چگونگی شکل گیری حلقه های ارتباطی در مسیرهای عصبی ما است. این به چه معنی است؟ معنایش شرطی شدن است. تشکیل یک حلقه ارتباطی محکم در مغز، بین یک کار و احساس خوشی و ناراحتی از آن کار را شرطی شدن می گویند.

بیایید برگردیم به مثال قبل: شکلات خوردن. چرا بسیاری از مردم شکلات خوردن را دوست دارند؟ زیرا حلقه ارتباطی بسیار محکمی بین شکلات خوردن و احساس لذت و خوشی در مغز آن ها شکل گرفته است. البته واضح است که این حلقه ارتباطی به هیچ وجه در طولانی مدت به نفع شخص نیست.

نظرتان راجع به رژیم غذایی چیست؟ آیا هنگامی که به یاد رژیم لاغری می‌افتید، بلافاصله در ذهن شما رنج از کم خوردن و یا نخوردن بعضی از غذاها تداعی می شود؟ آیا می توان با چنین احساس رنجی در طولانی مدت زندگی کرد؟ مسلما خیر. شاید بتوانید برای چندین ماه این رنج را تحمل کنید و چند کیلویی هم وزن کم کنید، ولی بدون شک در اولین فرصت همه چیز را کنار می گذارید و دوباره به همان عادت های بد تغذیه ای که در گذشته داشتید بر می گردید. دلیلش هم ساده است : مغز شما از رنج فرار می کند و به سمت خوشی می رود.

خوب بیایید یک مثال دیگر را هم مورد بررسی قرار دهیم: آیا شما هم از جمله کسانی هستید که سال ها است به فکر راه اندازی کسب و کاری هستید، ولی هیچ وقت این کار را شروع نکرده اید؟ چرا تاکنون شروع نکرده اید؟ آیا به این دلیل نیست که در ذهن شما حلقه ارتباطی بین انجام این کار و تحمل سختی وجود دارد؟  بله، می دانم شما بسیار دوست دارید کار جدید را شروع کنید و یا مهارت جدیدی را یاد بگیرید، اما باید بدانید که حلقه ارتباطی در سیستم عصبی شما به مراتب قوی تر است. ذهن‌تان به شما می گوید:

اگر موفق نشوی چه؟ اگر نقشه هایت عملی نشود چه؟ اگر تمام وقتت را بگیرد و در نهایت شکست بخوری چه؟

می بیند چقدر این حلقه های ارتباطی در ذهن شما محکم تنیده شده اند. پس اگر می خواهید زندگی خود را تغییر دهید، باید حلقه های ارتباطی موجود در ذهن خود را بشکنید. آنچه زندگی شما را کنترل می کنند، همین حلقه های ارتباطی است که در ذهن شما شکل گرفته اند. همین حلقه های ارتباطی هستند که سطح انگیزه شما را تعیین می کنند و موجب می شوند شما به انجام کاری تمایل داشته باشید یا خیر.

 

مسیرهای عصبی جدیدی ایجاد کنید!

حال این سوال مطرح می شود که چگونه می شود این مسیرهای عصبی را شکست و مسیرهای عصبی جدیدی ایجاد کرد؟

کلید، معکوس کردن چگونگی شکل گیری اهرم رنج و خوشی است.

مغز شما دارای ترازویی بسیار دقیق است. هنگام شروع هر کار، اهرم رنج و خوشی حاصل از این کار، با این ترازو سنجیده می شود. اگر کفه ناراحتی سنگین تر باشد، تمایلی برای شروع کار نخواهید داشت. پس اگر می خواهید رفتاری را در خود تغییر دهید و یا کاری را شروع کنید، در ابتدا باید آنچه را در مغزتان با خوشی یا ناراحتی مترادف است عوض کنید.

اگر در مغز شما بین رژیم غذایی و احساس لذت و خوشی حلقه محکم عصبی برقرار شود، مسلما لاغر شدن و به تناسب اندام رسیدن برای شما بسیار راحت می شود. به این صورت که هرگاه به رژیم غذایی می‌اندیشید، بلافاصله به یاد شادابی و احساس سبکی و سرزندگی می افتید، در نتیجه به راحتی اصول تغذیه را رعایت می کنید.

اگر در مغز شما بین راه اندازی یک کسب و کار و احساس لذت و خوشی حلقه‌ی محکم عصبی ایجاد شود، آنگاه هر روز صبح بدون هیچ گونه اهمال کاری به سراغ کسب و کارتان می روید. یادتان باشد که همچنان راه اندازی یک کسب و کار سختی های زیادی دارد، اما شما در مغزتان مسیرهای عصبی‌ای ساخته اید که هنگام فکر کردن به کسب و کارتان به یاد آزادی مالی، ثروت و فراوانی می افتید. بنابراین در ترازوی مغز شما، کفه‌ی لذت و خوشی ناشی از ثروت و فراوانی سنگینی خواهد کرد.

تمرین اهرم رنج و خوشی

تمرین اهرم رنج و لذت

خوب وقت آن رسیده که برویم سراغ عملی کردن ایده های مطرح شده در این مقاله. نه، نگویید فردا! همین حالا این تمرین را انجام دهید. احتمالا این مقاله اولین مقاله ای نیست که در رابطه با موفقیت خوانده اید. آیا به آنچه در آخرین مقاله خواندید عمل کردید؟

در واقع آمار نشان می دهد کمتر از 10 درصد کسانی که این مطالب را دنبال می کنند، به آنها عمل می کنند! آنچه را می آموزید به کار ببندید. استفاده نکردن از آموخته ها، بزرگترین اشتباهی است که ممکن است از کسی سر بزند. پس بیایید همین حالا تمرینات این مقاله را به انجام برسانیم:

  • چهار عملی که مدت ها است انجامشان را به تعویق انداخته اید یادداشت کنید.
  • در مقابل هر کدام بنویسید که با انجام ندادن آنها چه ناراحتی هایی را باید تحمل کنید. سوالاتی را در مقابل هر کدام مطرح کنید. به عنوان مثال: با پرخوری چه ناراحتی هایی را باید تحمل کنم؟ اگر سیگار کشیدن را کنار نگذارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر به این کارها نپردازم، 5 سال آینده وضعیتمچگونه خواهد بود؟ اعتماد به نفس شما تا چه اندازه خواهد بود؟
  • به یک جواب کوتاه بسنده نکنید. به خاطر داشته باشید آنچه زندگی ما را کنترل می کند، احساس ماست. پس احساسات را درگیر کنید. سعی کنید حسی را که 5 سال بعد، در صورتی کهدر زندگی به نتایح مطلوب نرسیده باشید، لمس کنید و آن را بنویسید.
  • بنویسید با ایجاد تغییر و یا انجام این کارها، چه لذتی عایدتان می شود. هر آنچه را که همین حالا یا بعدها به واسطه این اقدامات به دست می آورید، یادداشت کنید. فهرست بزرگی از تمام احساسات خود بنویسید.

حال وقت آن رسیده که اهرم رنج و لذت را فعال کنید! زیرا که اهرم رنج و لذت کمکی در تعیین و دستیابی به اهداف است. در این مقاله سعی بر آن شد قانون فرار از رنج به خوشی را بیاموزیم و تمرین های آن را با هم یاد بگیریم.

فهرست مطالب

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *