امنیت یکی از اساسی ترین نیازهای انسان است. مثال هایی مانند ساختن لباس جهت حفاظت بدن از بلایای طبیعی و یا پناه بردن به غارها از شر درندگان، نشان می دهند انسان ها پیش از اینکه تمدنی وجود داشته باشد به امنیت فکر می کرده اند و خیلی پیش تر از آنکه انسان ها واژه ی امنیت را بشناسند، به دنبال آن بوده اند. در همین راستا ایجاد حس امنیت خاطر هم در هر سازمانی جزو یکی از اساسی ترین وظایف رهبر آن سازمان است. لیاقت و شایستگی هرگز جبران عدم امنیت را نمی کند. در این مقاله عناوین زیر را خواهید دید:
- موشکافی احساس امنیت خاطر
- رهبران فاقد احساس امنیت
- رهبران برخوردار از احساس امنیت خاطر
- راه های دستیابی
موشکافی احساس امنیت خاطر
مارگارت تاچر نسبت به باورهای خود کمترین تردیدی نداشت و به همین دلیل از حس امنیت خاطر فراوانی برخوردار بود. این موضوعیت که در همه رهبران بزرگ دیده می شود. هر کس با توجه به برداشتی که از خود دارد، رفتار می کند. این را در اشخاص مختلف هم مشاهده کرده اید. اگر کسی خود را بازنده ببینید، راهی برای باختن پیدا می کند. وقتی موفقیت فراتر از حس امنیت خاطر برود، تخریب شروع می شود. این نه تنها در مورد پیروان بلکه در مورد رهبران نیز صدق می کند.
رهبران فاقد احساس امنیت
رهبران فاقد احساس امنیت خاطر، خطرناک هستند. خطرناک برای خود و خطرناک برای کسانی که از آن ها پیروی می کنند. رهبران فاقد احساس امنیت خاطر وجوه مشترک متعددی دارند:
وجوه مشترک
به دیگران احساس مثبت نمی دهند!
یک ضرب المثل قدیمی می گوید: آنچه را که ندارید، نمی توانید به دیگران بدهید. درست همان طور که اشخاص فاقد مهارت نمی توانند به دیگران مهارتی بیاموزند، کسانی که فاقد حس امنیت خاطر هستند، به دیگرن احساس عدم امنیت خاطر می دهند. کسی که می خواهد رهبر موثری باشد، به طوری که دیگران بخواهند از او تبعیت کنند، باید کاری کند که پیروانش نسبت به خود احساس خوبی پیدا کنند.
بیش از آنچه به دیگران می دهند، از آن ها می گیرند!
کسانی که فاقد احساس امنیت خاطرند، پیوسته دنبال تایید و تصدیق و مهر و عشق می گردند. به این سبب همه تلاش آن ها این است که از دیگران احساس امنیت خاطر بگیرند، نه اینکه این احساس را به آن ها بدهند. آن ها بیشتر گیرنده اند و دست بده ندارند. آن ها که بیشتر دست بگیر دارند، هرگز رهبران خوبی از کار در نمی آیند.
کسانی که پیوسته بهترین افراد خود را محدود می کنند!
یک رهبر موفق، موفقیت پیروانش را جشن می گیرد. رهبری که فاقد احساس امنیت خاطر است، ختی اسبابی فراهم می کند که دیگران نتوانند به موفقیت برسند. تنها رهبرانی که از احساس امنیت خاطر مناسب برخوردارند، می توانند به دیگران قدرت بدهند. این همان قانون قدرت بخشیدن است. رهبر فاقد حس امنیت خاطر قدرت خود را برای خود می خواهد. در واقع افراد او هر چه بهتر شوند، او احساس عدم امنیت خاطر بیشتری می کند.
رهبران برخوردار از احساس امنیت خاطر
برعکس، رهبرانی که از امنیت خاطر برخوردارند، به دیگران اعتقاد دارند. زیرا این اشخاص خودشان را باور می کنند. آن ها خودبین، خود رای یا متکبر نیستند، بلکه نقاط قوت و ضعف خود را می دانند و برای خود احترام قائل هستند. وقتی افرادشان عملکرد خوبی ارائه می دهند، احساس تهدید نمی کنند. آن ها بهترین و قابل ترین اشخاص را به همکاری دعوت می کنند. وقتی گروه موفق می شود، او پیروزی آن ها را جشن می گیرد.
برای ایجاد احساس امنیت خاطر به این موضوع فکر کنید!
شما تا چه اندازه خودتان را می شناسید و به خود احترام می گذارید؟ آیا از نقاط قوت خود مطلع هستید؟ وقتی بپذیرید که تیپ شخصیتی به خصوصی دارید، بنابراین از استعدادهای منحصر به فردی برخوردار است، بهتر می تواند با نقاط قوت و موفقیت های دیگران برخورد کند و در مقام تایید آن ها برآید.
اما شما به عنوان یک رهبر تا چه اندازه از امنیت خاطر برخوردار هستید؟ آیا وقتی تیم شما برنده می شود به آن ها اعتبار می بخشد؟ اگر نمی دانید احتمالا از احساس امنیت خاطر خوبی برخوردار نیستید و این می تواند شما، گروه و سازمان شما را تضعیف کند. برای بهبود بخشیدن به احساس امنیت خاطر خود، اقدامات زیر را صورت دهید:
راه های دستیابی
- خودتان را بشناسید! اگر شما شخصیتی هستید که خودآگاهی خوبی ندارید، وقت صرف کنید و خودتان را بشناسید. به کمک آزمون شخصیت مایرز بریگز، فلورنس لیتاور یا آزمون های مشابه دیگر خود را ارزیابی کنید. از چندین نفر که شما را به خوبی می شناسند، بخواهید که سه استعداد و سه نقطه ضعف بزرگ شما را نام ببرند. وقتی جواب هایشان را می شنوید، حالت تدافعی به خود نگیرید. پس از جمع آوری اطلاعات درباره آن ها فکر کنید.
- افتخار و اعتبار را به دیگران بدهید! شاید باور نکنید اما اگر همکاران شما به خاطر موفقیتی که گروه شما بدست آورده است، تشویق شوند و موفقیت به پای آن ها نوشته شود، شما در شرایط بسیار بهتری قرار می گیرید. این را امتحان کنید.
- کمک بگیرید! اگر نمی توانید به تنهایی بر احساس عدم امنیت خود غلبه کنید، از متخصصان مربوطه کمک بگیرید. به کمک یک مشاور خوب به ریشه های مسائل خود پی ببرید. این کار نه تنها به شما، بلکه به کارکنان شما کمک می کند.
بدین ترتیب دیدیم که وقتی رهبران امنیت خاطر اعضای سازمانشان را در اولویت قرار می دهند و قبل از دیگران ریسک ها و خطر ها را به جان می خرند، واکنش طبیعی افراد سازمانشان این خواهد بود که با گوشت و پوست و استخوانشان به او کمک خواهند کرد که به اهداف و علایقش برسد.